رقیه بنت الحسین در منابع
قدیمیترین منبعی که در مورد رقیة بنت الحسین (علیهاالسلام) و وفات او در دست است، کتاب «کامل بهایی»، اثر شیخ عمادالدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی است. او که از معاصران خواجه نصیر طوسی است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدین محمد، فرزند وزیر شمسالدین جوینی صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان در سال ۶۷۵ ق نگاشته است.
عماد الدّین طبری ماجرای شهادت حضرت رقیه را به نقل از کتاب «الحاویة» نقل میکند، که متأسفانه اثری از این کتاب در دست نیست! وی مینویسد: «در حاویة آمده که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعدهها میدادند: که پدر تو به فلان سفر رفته است، بازمیآید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند، دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدرم حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان». زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد. خبر بردند که: حال چنین است. آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. مَلاعین سر بیاورده و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست؟ ملاعین گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد».
بر اساس نقل عماد الدّین طبری، استفاده میگردد که امام حسین علیه السلام دختری چهار ساله داشت که در فراق پدر، در شام وفات نمود؛ ولی از نام او سخنی به میان نیامده است و تاریخنگاران پس از او نیز این جریانِ جانگداز را با اختلافی اندک و برخی اضافات که به «زبان حال» مینماید، در کتابهای خود آوردهاند؛ از جمله:
- ۱. ملا حسین کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰ ق) در کتاب روضةالشهداء به نقل از کتاب کنز الغرائب.
- ۲. فخرالدین طریحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵ ق) در کتاب المنتخب.
- ۳. سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی (متوفی ۱۳۳۴ ق) در کتاب الایقاد.
- ۴. شیخ محمدهاشم بن محمدعلی خراسانی (متوفی ۱۳۵۲ ق) در کتاب منتخب التواریخ.
- ۵. شیخ عباس قمی (متوفی ۱۳۵۹ ق) در کتاب نفس المهموم و منتهی الآمال.
- ۶. شیخ محمدمهدی حائری مازندرانی در کتاب معالی السبطین.
البته برخی از ایشان، به نام «رقیه» نیز اشاره نمودهاند:
- الف) شیخ محمدهاشم خراسانی در ضمن شمارش بانوان اسیر، میگوید: «التاسعة: آن دختری است که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، و شاید اسم شریفش «رقیه» بوده و از صبایای خودِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده، چون مزاری که در خرابه شام است، منسوب است به این مخدّره و معروف است به مزار «ست رقیة».
- ب) سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی نیز آورده است: «امام حسین علیه السلام را دختری بود کودک، که مورد علاقه وی بود و او نیز به پدر عشق میورزید. گفته شده است که نام وی «رقیه» و عمر وی سه سال بود. او که با اسیران در شام بسر میبرد، در فراق پدر شبانهروز گریه میکرد و به او میگفتند که: پدرت در سفر است. تا آنگاه که شبی او را در خواب دید، وقتی که بیدار شد، به گریه شدیدی افتاد و میگفت: «پدرم را و نور چشمانم را بیاورید!» اهل بیت علیهم السلام هر چه کردند که او را آرام کنند، اثری نبخشید و بر گریه و زاری او اضافه گردید و در اثر گریه او، غم و اندوه اهل بیت شعلهور گردید و آنان نیز به گریه افتادند؛ بر صورت خود زده و خاک بر سر خود ریخته و موها را پریشان ساختند. صدای ناله و گریه از هر سو برخاست، یزید ناله و گریه ایشان را شنید و گفت: چه خبر شده است؟! به او گفتند که: دختر کوچک حسین، پدر را در خواب دیده است، از خواب برخاسته و او را طلب میکند و گریه و فریاد برآورده است. یزید گفت: سر پدر را برایش ببرید و در برابرش قرار دهید تا آرام گیرد! چنان کردند و سر بریده را در حالی که در میان طبقی سر پوشیده نهاده بودند، در برابر وی قرار دادند. او که طبق را دید (فکر کرد برایش غذایی آوردهاند)، گفت: من پدرم را میخواهم، نه غذا! گفتند: پدرت در آنجاست! پارچه را از روی آن برداشت، سری را دید. گفت: این سر از آنِ کیست؟ گفتند: سر پدر تو است. سر را برداشت و به سینهاش چسباند و گفت: پدرم! چه کسی تو را با خون سرت خضاب کرد؟ بابا! چه کسی رگهایت را برید؟ پدرم! چه کسی مرا در کودکی یتیم ساخت؟!... آنگاه لبها را بر لبهای پدر نهاد و گریه سر داد، تا از حال رفت! وقتی او را تکان دادند، دیدند که قالب تهی کرده و جان به جان آفرین تسلیم نموده است، نالههای اهل بیت علیهمالسلام از هر سو به آسمان برخاست...».
این جریان به همین شکل بر سر زبانهاست. سید شاه عبدالعظیمی آن را از کتاب «عوالم» و همین مضمون را شیخ طریحی و به نقل از او، شیخ مهدی مازندرانی آورده است. گرچه چنین مطلبی در عوالم بحرانی یافت نشد؛ ولی ممکن است مقصود از عوالم کتاب دیگری باشد. در هر صورت، اینجا چند سؤال مطرح است:
- ۱. امام حسین علیه السلام چند دختر داشته است؟
- ۲. آیا امام حسین علیه السلام دختری به نام «رقیه» داشته است؟
- ۳. آیا امام حسین علیه السلام نام «رقیه» را بر زبان جاری ساخته است؟
- ۴. چند «رقیه» در کربلا وجود داشتهاند؟ و احتمالات مسئله کدام است؟
در مورد سؤال اول سه قول در این مسئله وجود دارد:
- الف) دو دختر: شیخ مفید برای ایشان تنها دو نفر را به عنوان دختران آن حضرت یاد کرده که آن دو نیز «فاطمه» و «سکینه» هستند. عدهای نیز از شیخ مفید اقتباس کرده و یا با وی موافقت نمودهاند؛ ولی شیوه تاریخنگاری ایشان بر اهل فن پوشیده نیست.
- ب) سه دختر: در برخی از کتابها سه دختر برای آن حضرت ذکر شده است. طبری امامی مینویسد: «وله من البنات زینب و سکینة و فاطمة؛ دختران او زینب، سکینه و فاطمهاند». همین مضمون نیز در کلام ابن شهر آشوب، خصیبی، ابن خشاب و شیخ محمد الصبان، آمده است.
- ج) چهار دختر: شیخ کمالالدین محمد بن طلحه شافعی (متوفی ۶۵۲ ق) در کتاب مطالب السّؤول فی مناقب آل الرسول به وجود چهار دختر برای آن حضرت تصریح کرده و حتی بر آن، ادعای شهرت نیز نموده است و مینویسد: «کان له من الأولاد ذکور و اناث عشرة، ستة ذکور، و أربع اناث، فالذّکور: علی الاکبر، علی الاوسط و هو سید العابدین...، و علی الاصغر، محمد، عبدالله و جعفر... و اما البنات: فزینب و سکینة و فاطمة. هذا هوالمشهور...؛ آن حضرت دارای ده فرزند پسر و دختر بود که شش نفرشان پسر و چهار نفر دیگر دختر بودند. پسران عبارتند از: علی اکبر، علی اوسط - که همان سید العابدین علیه السلام است -، علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفر... و اما دختران عبارتند از: زینب، سکینه و فاطمه و این قول مشهور است...».
بنابر این قول، که ادعای شهرت بر آن شده است، و عدهای از بزرگان تاریخ چون: علامه اربلی در کشف الغمة و ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة نیز آن را نقل کرده و رد ننمودهاند، آن حضرت دارای چهار دختر بوده است که تنها به نام سه نفر از ایشان تصریح شده و نام چهارمین دختر مجهول مانده است.
در مورد سؤال دوم می توان گفت: همان گونه که در پاسخ سؤال اول عنوان شد، وقتی که حصر دختران در دو نفر شکسته شد و بنابر قولی که ادعای شهرت بر آن شده بود، آن حضرت دارای چهار دختر بودند که به نامهای سه تن از ایشان (زینب، سکینه و فاطمه) تصریح شده است، احتمال آن میرود که چهارمین دختر آن حضرت همین دختری باشد که در زبان مردم به نام «رقیه» معروف شده است.
پانویس
- ↑ کامل بهایی، ج ۲، ص ۱۷۹.
- ↑ روضةالشهداء، ص ۴۸۴.
- ↑ المنتخب، الطریحی، ج ۱، ص ۱۳۶، مجلس ۷، باب ۲.
- ↑ الایقاد، ص ۱۷۹.
- ↑ منتخب التواریخ، ص ۲۹۹.
- ↑ نفس المهموم، ص ۴۱۶، به نقل از کامل بهایی.
- ↑ منتهی الآمال، ص ۵۱۰.
- ↑ معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۷۰.
- ↑ منتخب التواریخ، ص ۲۹۹.
- ↑ مقصود، سفر آخرت بود.
- ↑ الایقاد، ص ۱۷۹؛ معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۷۰.
- ↑ الارشاد، ج ۲، ص ۱۳۵؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۲۸؛ عوالم (امام حسین علیه السلام)، ص ۶۳۷.
- ↑ تاج الموالید (چاپ شده در المجموعة النفیسة)، ص ۳۴، حافظ عبدالعزیز بن الاخضر (متوفی ۶۱۱ ق)؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۳۱.
- ↑ دلائل الامامة، ص ۱۸۱.
- ↑ المناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج ۴، ص ۷۷.
- ↑ الهدایة الکبری، ص ۲۰۲.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ اسعاف الراغبین (چاپ شده به همراه نورالأبصار)، ص ۱۹۵؛ احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۴۵۱.
- ↑ وی از بزرگان فقه، حدیث، تاریخ، ادبیات و سیاست است که مورد احترام مورخان فریقین قرار گرفته است.
- ↑ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۸.
- ↑ الفصول المهمة، ص ۱۹۹.
منابع
- محمدامین پورامینی، "دختری یتیم از آل محمد در شام"، فرهنگ کوثر، شماره ۶۱، بهار ۱۳۸۴.